پيام دوستان
+
بخط آفتابــ

شاخه ي عشق
39 دقيقه قبل
*ترخون بانو*
واقعا عاليه
پيام رهايي
خط زيبا هميشه قابل ستايش است، دستمريزاد
+
بايرام يئلي چارداخلاري ييخاندا
*نوروز گولي* قار چيچگي چيخاندا
آغ بولوتلار کوينکلرين سيخاندا
بيزدن ده بير ياد ايليه ن ساغ اولسون
دردلريميز قوي ديکلسون داغ اولسون
*استاد شهـ ـريار*
++++++
اين گل اواخر اسفند و دم دماي بهار در مياد لابلاي برفا توي کوهستان
ما بهش ميگيم *نـوروز گولي* يا همون گل نوروز
که نويد آمدن بهار رو ميده:)

عارفانه هاي يک دوست
ديروز 8:15 صبح
ترجمه منظوم شعر استاد: چون چارتاق را فِکنَد باد نوبهار/نوروزگُلي و قارچيچگي گردد آشکار/بفشارد ابر پيرهن خود به مَرغزار
وقتي که باد نوروزي در زمان خاص خود *آلاچيقها را واژگون ميکند و گل مخصوص نوروز از زير برف سر برميآورد*."چيچک" در ترکي هم به معناي* گل سرخ *است و هم به بيماري *سرخک* گفته ميشود، تشبيه آن به دليل دانههاي قرمز روي صورت سفيد کودکان است.وقتي که ابرهاي سفيد
+
[تلگرام]
دکتر الهي قمشه اي:
.
دعوا کن ، ولي با کاغذت ، اگر از کسي ناراحتي يک کاغذ بردار و يک مداد هر چه خواستي به او بگويي روي کاغذ بنويس خواستي هم داد بکشي ، تنها سايز کلماتت را بزرگ کن نه صدايت را . آرام که شدي برگرد و کاغذت را نگاه کن. آنوقت خودت قضاوت کن . حالا ميتواني تمام خشم نوشته هايت را با پاک کن عزيزت پاک کني . دلي را هم نشکانده اي و وجدانت را هم نيازرده اي ...
خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشيماني .
گاهي ميتوان از کوره خشم پخته تر بيرون آمد....
هما بانو
03/12/17
+
[تلگرام]
+
در قابِ پائـ ـيز،
در اين روزهاي *بَرگآلود*،
بيش از هر زمان
در من *مُـنـ ـتشِـر* شـدهاي...
از چشـمهايم ميچـ ـکي
و در لبهايم ذخيـره ميشَـوي
براي روزِ *مَبـادا*...
.
.
آفتابـ

اودسان
03/12/9

اودسان
03/12/9
+
سلام دوستان
سال نوتون مبارک@};-
چه باحال اومدم تو پارسي ديدم اسمم تو برگزيدگانه
هعي پارسي يادت بخير:)
چرا تاريخ و نوشته 100/01/14 اين چه وضعشه مسئولين رسيدگي کنن:)
اودسان
03/12/9
اودسان
03/12/9
+
نمـي دانم *شــب ها*
من *شاعــر* مي شــوم
و تــو را *غــزل بــاران* مي کنــم
يا تــو *بهانـــه* مي شوي
و من
غزل غزل *مي بـــارم*!

اودسان
03/12/9

19 فرد دیگر
101 فرد دیگر
+
[تلگرام]
+
من سالـ ـهاست که *نيستـ ـم*!
نيستم که بدانم
تمام هستي
شما را فَريـاد ميزند
چه بيچـ ـاره من
که خويش را
از اين همه حضـور
*دَريـغ* کردهام
آقا جان...
.
.
آفتابــ:(

اودسان
03/12/9

+
هُوَ الصبور...
من انتظار کشيدن را بلد نيستم
اما اين را خوب ميدانم...
وقتش که برسد
تو خوداَت ميآيي،
«*نا گَـ ـهان*»...
در من *شِـ ـعر* ميشَوي...
و از لَبـ ـهايم *سَرازيـ ـر*...
.
.
آفتابــ

اودسان
03/12/9

+
+
گاهي دلت ميخواهد
به اندازه ي تمام دنيا
از غوغاي *واژهـ ها* به سُـکوت عليه السلام پناه ببري
و گاه ميخواهي بلندترين واژه هـايَت را
بر سر دنيا *فريـاد* بزني
و دست آخر
هروله کنان ميان سکــوت و فريــاد
با خود زمزمه کني:
*«وَ تِلکَ الاَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاس»*
.
.
آفتابــ
اودسان
03/12/9

+
چقدر گاهي دلم براي روزهاي خوش پارسي و دوستانم تنگ ميشه
يادت بخير
اودسان
03/12/9
786.سلام.چقدر دلم براي مادر هما.نهانخانه جان کفش هاي مکاشفه.در انتظار آفتاب تنننننننننننننگ شده..............و هفت آسمان.دختردوست داشتني و.....
+
مادر نيستم
اما طعم فداکاري مادرانهتان بارها زير زبانم مزه کرده
آموزههاي صبر و بردباريتان در وجودم ريشه دوانده
کم بودنتان خلأ مادري مهربان را برايم تداعي کرده
حتي وقتي در اينجا کسي هم نباشد، بازهم چشمهايم در پي شما ميگردد...
مادرانگي کردهايد هميشه
سايتهتان مستدام *مادرهماي نازنينم*

اودسان
03/12/9